حسادت

تو مدرسه از دوستمون می پرسیدیم ، درس خوندی؟ می گفت : اصلاً لای کتابو هم باز نکردم بعدش می دیدی نمره ی کامل رو گرفته.
من خودم به شخصه دیدم که یکی از دخترای اقواممون ازدواج کرد، به هفته نکشید دو تا از دخترای دیگه از فامیلامون هم ازدواج کردن، خودم شاهد بودم که چه جوری جلز ولز میکردن.
یکی هم بود من هر جا میرفتم دنبال کار، ازم می پرسید و یواشکی بعد من میرفت فرم پر میکرد و بهم نمی گفت، آخرش دستش رو شد. گفتم بابا چرا خودتو اذیت می کنی، هر وقت من رفتم تو هم بیا با هم بریم ، چه اشکالی داره.
یکی هم هست من هرچی بخرم یا بپوشم، میره عین اونو میخره، یه شب برام خواستگار اومد. اونا هم فهمیدن، منم جوابم منفی بود اما اونا اینو نمی دونستن، چند روز بعد خبر ازدواجشو شنیدم. خخخخخخ. طفلی من هر مدرسه یا دانشگاهی میرفتم میومد دنبال من. الانم که ازدواج کرده پشیمون شده. عزیزم آخه چرا حسودی می کنی، باور کن من دلم راضی نمیشه خودتو بدبخت کنی.
حسودی آخه چیه، چه فرقی می کنه اول شی یا دوم، این چه کاراییه که بعضیا انجام میدن، یه سوپر مارکتی می شناسم که همسایه اش اومد و سبزی فروشی باز کرد. فرداش سوپری سبزی و میوه هم آورد، طفلی رو ورشکسته کرد. یه مدت دیگه همسایه زد تو کار فروش ابزار آلات و شیر آلات. سوپریه داشت سکته می کرد ، چند روز بعد دیدیم لوله آورده تو مغازه تا اونم بفروشه. حسادت تا کجاااااا؟

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کانال پیام نمای شبکه ی دو

به تو می اندیشم ....

عجب گیری کردیما....