پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۱۷

باشگاهم کو؟

امروز چهارشنبه ۴ مرداد سال ۱۳۹۶ باشگاه پرواز بروز نشد، یعنی تا الان که ساعت ۱۹ است ، خبری نیست، سخت میگذره لحظه ها وقتی که باشگاهم رو ندارم،،، امروز علاوه بر این ، دندون درد شدیدی هم گریبانم رو گرفته. اما درد دوری باشگاه تحمل ناپذیرتر از درد دندونه.😢

امان ، امان ، امان

امان از دست بیکاری، کمرم شکست از بس دنبال کار دویدم. دو سال از عمرم بیهوده سپری شد. درحالیکه اگه تو این دو سال یه شغلی داشتم، میتونستم سال بعد همه ی کارام رو ردیف کنم. همینجور یه سال، یه سال، دو سال ، دو سال از عمرم میگذره و یه روز می بینم وقت پوشیدن کفنم رسیده و من هنوز اندر خم یه کوچه موندم...😢😪

وقتی هم برای من بذار..

سر آدم که به یه چیزی گرم میشه، از خیلی چیزا غافل میشه، مثلاً توجه به اطراف و اطرافیانش. من خودم چند وقتی میشه که سرم بدجور گرمه و از خیلی چیزا غافل شدم. خودمم دارم اذیت میشم، هی بخودم قول میدم زمانمو مدیریت کنم ولی نمیشه. باید یه تصمیم جدی بگیرم، اینطوری نمیشه. باید واسه هر چیزی کمی وقت بذارم، قبل از این که خیلی دیر بشه و پشیمونیش برام بمونه.

متن آهنگ سکوت، از محسن یگانه

روزهای سخت نبودن ِ با تو خلا امید رو تجربه کردم داغ دلم که بی تو تازه می شد همنفسم شد سایه سردم تو رو می دیدم از اونور ابرها که میخوای سر سری از من رد شی آسمونو بی تو خط خطی کردم چه جوری می تونی اینقده بد شی چه جوری می تونی اینقده بد شی سکوت قلبتو بشکن و برگرد نذار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره آخر قصه همین شه سکوت قلبتو بشکن و برگرد نذار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره آخر قصه همین شه روزهای سخت نبودن با تو دور نبودنت رو خط کشیدم تازه می فهمم اشتباهم این بود چهره عشقم رو غلط کشیدم عشق تو دار و ندار دلم بود اومدی دار و ندارم رو بردی بیا سکوتت رو بشکن و برگرد که هنوزم تو دل من نمردی که هنوزم تو دل من نمردی سکوت قلبتو بشکن و برگرد نذار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره آخر قصه همین شه سکوت قلبتو بشکن و برگرد نذار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره آخر قصه همین شه آهنگ بسیار زیباییست، با این که سالها از انتشارش میگذره ولی من هنوزم دوسش دارم.  

....

... یه آسمون آبی، سقف اتاق منه، شب هاش پر از خورشید، مثل روزاش روشنه. 

بستنی ها

یاد برنامه ی بستنی ها افتادم. من دوران کودکی شیرینی رو با وجود تمام مشکلات سخت، داشتم. هر لحظه که به یاد اون روزا می افتم. شادی و هیجان تمام وجودمو در بر میگیره. این برنامه خیلی جالب بود. یه بستنی قیفی بود و یه بستنی چوبی. به گمونم خواهر و برادر بودن. یه پلیکان هم بود انگار. آره. چقدر برنامه ی جالبی بود. کارتون ها و برنامه های عروسکی چند دهه قبل، خیلی شیرین تر بودن و حتی به زندگی عادی هم نزدیک بودن. چیه الان همه ی کارتون هامون در مورد ربات ها هستن. منکه جذابیتی توشون نمی بینم.

من حالم خوبه.

امروز حالم خیلی خوبه. وقتی بابام ازم ناراحت نیست، باید خوشحال باشم. بعد چند روز غم و اندوه، امروز لبخند رو یه بار دیگه تجربه کردم. خوشحالی چیز شیرینیه، باید سعی کرد که از دستش نداد. بابا دوست دارم. میدونی که. ۶۵۰ رو عشقه.

شما هم اینجوری هستین یا فقط من اینجوری ام؟

شما رو نمیدونم ولی من هر وقت حس کنم موجب رنجش و ناراحتی کسی شدم، آروم و قرار ندارم تا وقتی که از دلش دربیارم. تو این راه هم شاید دست به کارای افراطی هم بزنم، ولی بنظرم ارزشش رو داره. برام مهم نیست طرف کیه، مهم اینه که ازم راضی باشه. تو اینجور مواقع غرور حالیم نیست. غرور چه ارزشی برام داره وقتی دل یکی رو شکستم؟

جوک

دزد کارت بانکیم رو زده بود، رفتم بانک تا بسوزونمش، کارمند یه نگاهی به موجودیم انداخت، گفت: داداچ تو خودتو بسوزونی بهتره، کارت رو چیکارش داری.

متن آهنگ میروم، حامد همایون

میروم از پس این قصه به جایی برسم یا به هر آدمک بی سر و پایی برسم میروم بلکه مرا این سفر آرام کند غم دل کندن من، قلب تو را آرام کند رفتنم مصلحتی نیست، بدان مجبورم این همه حادثه، کافیست، بدان مجبورم خوب من، با دگران زمزمه کردن، غلط است بی وفایی، غلط و همهمه کردن، غلط است بعد از من یار زیاد است، مبارک بادت یار نه بار زیاد است، مبارک بادت میروم  از دلت اما عقب سر نگران تو بمان و دگران، وای به حال دگران. من تا حالا آهنگ های این خواننده رو گوش نکرده بودم، تا این که آهنگ های عشق ناب، مردم شهر و میروم ایشون رو تو یه فروشگاهی شنیدم و امروز تو اینترنت گشتم و فهمیدم، صاحب صدا ایشون هستن. صداشون بنظرم خوبه. امیدوارم موفق باشن.

برنامه ی عروسکی موزی و مازی

من این برنامه رو خیلی دوست دارم، چند سال پیش نگاه میکردم، واقعاً این عروسک ها رو خیلی زیبا ساختن و خلاقیت در اون ها، موج میزنه. این دو کاراکتر واقعاً خیلی بامزه ، زیبا و ساده لوح هستن. الان هم از شبکه ی پویا پخشش می کنن و من دوباره نگاه میکنم.  

ایوای ...

ناراحت کردم پدرمو. چیکار کنم، به کی بگم ... چرا زودتر از این نفهمیدم؟ انگار خیلی وقته که آزرده اش کردم ولی متوجه نشدم. شب و روزم سیاه شده. این چه وضعشه. خسته ام... لعنت به این زندگی. لعنت به این شانس.  

شعری از زنده یاد پروین اعتصامی

پدر آن تيشه كه برخاک  تو زد دست اجل تيشه ای بـود كه شـد  باعـث ويرانـی مـن يوسـفـت نـام  نهادند و بـه  گـرگت  دادنــد مرگ گرگ توشد، ای يوسف كنعانی مـن مـه گردون ادب بـودی و در خـاک شــدی خـاک زندان توگشـت، ای مه زنـدانی مـن از نـدانسـتن مـن، دزد قـضـا آگـه بــود چـو تـو را برد، بخـنـديـد به نادانـی مـن آنـكه در زير زمين، داد سر و سامانـت كاش ميخورد غم بی سر و سامانی مـن به سر خاک تو رفتم، خط پاكش خواندم آه از اين خـط كه نوشتند به پيشـانی مـن رفـتی و روز مـرا تيره تـر از شـب كردی بـی تــو در ظـلمتم ای ديــدۀ نــورانی مــن بی تو اشك و غم حسرت، همه مهمان منند قـدمی رنجه كـن از مـهر، به مهمـانی مـن صــفحه  رو  ز انـظار،  نـهان  مـيدارم تـا نـخوانند در اين صـفحه، پريشانی مـن دَهر بسيار چو من سر به گريبـان ديده است چـه تـفاوت  كـندش سـر به  گـريبانی  مـن؟ عضو جمعيت حق گشتـی و ديگر نخوری غـم تـنهــايی و مهجـوری و حـيرانـی مـن گـل و ريـحـان كــدامين چـمنت بــنمودنـد؟ كـه شكستی قـفـس، ای مرغ گلستـانی مـن مــن كـه قــدر گـهر پــاک تــو مـيدانستم ز چـه مـفقود

کانال پیام نمای دو

مژده ، مژده دوستداران پیام نما، کانال پیام نمای شبکه ی دو، چند روز قبل راه اندازی شد و شما میتونید به پیام نما مراجعه کنید و آدرس کانال رو بدست بیارین، عزیزان توجه فرمایید، این کانال در تلگرام راه اندازی شده و هر کسی که مایل باشه، میتونه با فراهم کردن مطالب جالب و مفید، مدیر این کانال رو در اداره ی هر چه بهتر کمک کنه. ۶۵۰ ، ۷۷۰ و ..... شما را فرا میخوانند... بشتابید.

توقعی ندارم ...

واقعاً خنده داره، یکی که ازش اصلاً انتظار نداری باهات بدترین رفتار رو میکنه، منکه ازش ناراحت نیستم. حتماً دچار سؤتفاهم شده، خب پیش میاد. فقط کاش میدونستم به کدامین گناه باهام چنین رفتارایی میشه، تنها یکی، دو نفر نیستن که.... بارها و بارها این اتفاق برام رخ داده. باور بفرمایین من هم خوب بلدم دروغ بگم، خوب بلدم ریا کنم، خوب بلدم به بدترین آدم ممکن تبدیل شم. ولی چنین نمی کنم. هر چقدر بد باشی بیشتر دوست دارن. همه اش حرف مفته که میگن آدم صادق رو دوست دارن، اصلاً چنین نیست. یه نگاهی به دورو برتون بکنین می فهمین. آدما اون فردی رو که پولداره و همه رو با پولاش به سخره میگیره رو بیشتر از فردی دوست دارن که دار و ندارشو میده واسه کمک به دیگرون. اونی که لات هست و حرفای رکیک میزنه رو بیشتر از اونی که مؤدب هست، دوست دارن. کلاً کار دنیا و آدماش عجیب و غریبه. شاید هم اونا عادی هستن و من فکرم عجیبه.

تابستون و مسافرت

کاش تو سفرهامون یادمون باشه که به محیط زیست احترام بذاریم و آسیبی بهش نرسونیم، با شکستن درخت ها و بوته ها آتیش روشن نکنیم، مواظب باشیم بخاطر یه چایی ناقابل با آتیش کل جنگل رو نسوزونیم، با به راه افتادن یه آتیش تو جنگل علاوه بر از بین رفتن گونه های گیاهی، گونه های جانوری رو هم از دست خواهیم داد، بیاین صدای حیوانات و گیاهان رو با گوش دل بشنویم. کاش وقتی رفتیم کنار دریا آشغال نریزیم تو آب، با این کار هم آب رو کثیف و زشت می کنیم هم ماهی ها، آبزیان و پرنده های زیادی رو به کام مرگ می کشونیم. کاش یکم مراقب باشیم. کاش بی تفاوت نباشیم. کاش آسته بریم ، آسته بیایم. ۶۵۰ تو را فرا میخواند... 

تا حالا دقت کردین؟

تا حالا دقت کردین، وقتی با یه نفر حرف میزنیم، تقریباً تو اکثر موارد با ما موافقه و گفته هامونو تأیید میکنه؟ حالا اگه طرفت تنها نباشه و این گفتگوی دو نفره تبدیل شه به یک گفتگوی چند نفره، اونوقت همین شخص تغییر جبهه میده و با بقیه مقابله ات می ایسته؟ واقعاً چرا؟ حالا اینو بیخیال، تا حالا دقت کردین ، همه از خیانت و دزدی و قتل و دروغ و .... حرف میزنن و این اعمال رو بد میدونن و عاملینشو سرزنش می کنن؟ هیشکی نمیگه دزدی کار خوبیه یا مثلاً دروغ؟ همه ی ما که اینجوری پاک و صالحیم ، میشه یکی بهمون بگه پس این کارا رو کی انجام میده؟ من نبودم دستم بود، تقصیره آستینم بود حتماً.

تو بگو...

از دستم ناراحتی؟ حرفی بزن، چیزی بگو خب. من دارم تو خودم میشکنم، برام مهمه که کسی رو از خودم نرنجونم، برام مهمه که کسی از دستم ناراحت نباشه. فکر این که تو یا کس دیگه ای رو ناراحت کرده باشم منو داغون می کنه، چطور دلت میاد منو تو این برزخ قرار بدی. اگه ازم ناراحتی، من عذر میخوام بابا. بخاطر کرده هام و نکرده هام عذر میخوام. فقط بگو که از دستم ناراحت نیستی.... ۶۵۰ تو را فرا میخواند....

شعر

ای دختر یا پسر جوان. به صورت ننگر به دل بنگر قلب مردان یا زنان جوان و زیبا غالباً بدشکل است دلهایی وجود دارد که عشق در آن بند نمی شود ای دختر یا پسر جوان، صنوبر زیبا نیست و در زیبایی به پای درخت تبریزی نمی رسد ولی در فصل سرما برگهای خود را نگه میدارد افسوس، چرا باید گفت: کسی که زیبا نیست بیخود زنده است زیبایی طالب زیبایی است بهار پشت به زمستان می کند زیبایی کامل است  زیبایی توانا است زیبایی تنها چیزی است که نمیتوان دو نیمش کرد کلاغ تنها روز می پرد جغد تنها شب می پرد قو هم شب و هم روز می پرد این شعر رو از رمان گوژپشت نتردام نوشته ی ویکتور هوگو برداشتم.

واقعاً اینطوری نیست ، اشتباه نکنید....

شاید اینی که میخوام بگم برای شما هم اتفاق افتاده باشه، خیلی پیش اومده که مثلاً تو دانشگاه یه پسری سؤال داشته و مجبور شده از یه دختری که بلده بپرسه، دختره هم بعد اون قضیه خودش بریده و دوخته و فکر کرده که پسره دوسش داره و عاشقشه، عکس قضیه هم صادقه که جای پسر و دختر با هم عوض شده. یا مثلاً یه پسری مشکلی براش پیش اومده و دختره کمک کرده، پسره فکر کرده خبریه و این حرفا. این اتفاق برای خود من هم اتفاق افتاده، مثلاً تو مهمونی به یه پسری که فامیلمون بود کمک کردم و .... فکر کرد من دلباخته اشم و .... عزیزان من ، چرا فکر می کنید هر کی از جنس مخالفتون بهتون محبت کرد، کمک کرد و .... عاشقتونه؟ یکم با جنبه باشین بابا. هر لبخندی، هر مهربانی ای ، هر پرسشی ، هر دوستت دارمی و .... به معنای عاشقی نیست. مثلاً یه جا نشستی و پسر هم هستی، میگی من دخترخاله ام رو دوست دارم، حالا بیا و بهشون حالی کن که منظورت این بود که در حد یه دختر خاله دوسش داری. خلاصه منظورم اینه که اگه یکی از جنس مخالفتون یه کارایی کرد، یه طرفه به قاضی نرین، قرار نیست هر کی بهمون رسید، عاشقمون باشه.

دلم خوش است به داشتنت بابا.

کسایی که عزیزانشون رو از دست دادن و یا به دلایلی برای یه مدت کم یا طولانی ازشون دور بودن میفهمن که نداشتن عزیز چه سختی هایی داره و چه تخم غم سنگینی تو سینه ی آدم میکاره و این تخم غم ، هر روز ریشه دارتر میشه و یه روز به خودت میای و می بینی درخت کهنسالی رو تو خودت پروروندی که شاخ و برگ هاش همه ی دنیاتو گرفته. گاهی سعی می کنی از هر چی که دم و دستت میاد آویزون شی تا بتونی این اندوه مصیبت بار رو از خودت دور کنی، ولی راه گریزی پیدا نمیکنی. اما اگه شانس بیاری یه دری روبروت باز میشه که یکی از پشت اون در بهت دست تکون میده و امیدوارت میکنه، ترسون، ترسون و لرزون ، لرزون بطرفش میری و می بینی یارو همونی هست که میتونه خنده رو روی لبات بیاره و هرس کنه اون درخت لامصب رو. اون کسی که ازم دور بود، بابام بود. سالها ازم دور بود، خیلی دور، یه روز یه حس عجیبی بهم گفت که بابات اونقدرا هم ازت دور نیست، پاشو و صداش کن، صداش که کردم، مهرش به دلم نشست و بابام دوباره برگشت پیشم و شد همدل و همراهم. بابامو از دست داده بودم ولی باز بابادار شدم. حس خوبی دارم الان، چون که خیلی دوسش دارم. خیلی خیلی خیلی. خودش میدونه

شعر حالا چرا از شهریار

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا

راستی

من تو دنیا از چند چیز خیلی بدم میاد، یکیش دروغه. از ابراز احساسات دروغین ، از لبخندهای دروغین و ..... متنفرم. مثلاً اگه یکی بیاد و بهم بگه ازت متنفرم ، من ناراحت نمیشم، اما اگه همون یه نفر الکی به روم بخنده و بگه دوسم داره ولی در اصل اینجوری نباشه. من واقعاً ازش بدم میاد. البته اگه ماها رو خودمون کار کنیم و تحمل شنیدن و فهمیدن حقایق رو داشته باشیم بنظرم دروغگویی به کل ریشه کن میشه. آخه چیه هی دروغ، هی دروغ و هی دروغ. حالم به هم خورد. انقدر دروغ شنیدم که دیگه نمیتونم به کسی اعتماد کنم. بسه دیگه، اگه نمیتونی بیای سر قرار، بگو نمیتونم یا نمیخوام. اگه نمیتونی کاری رو که ازت خواستم رو انجام بدی، اگه نمیتونی اون چیزی رو که ازت خواستم رو بهم بدی، اگه ..... مثل آدمیزاد بگو نمیتونم ، نمیشه یا نمیخوام، دروغ چرا آخه. من اهل رفیق بازی نیستم و قرار مرار بازی نمی کنم، مگه سالی ، دهه ای ، قرنی یه بار. یکی از دوستام هی بهم می گفت بیا قرار بذاریم ، منم یه روز خواستم به اصرارش این کارو بکنم، اونروز بهم گفت، وای اخبار گفته امروز قراره طوفان بیاد ، قرار رو کنسل کنیم. وسط تابستون ، طوفان؟ اصلا من این همه

اعتماد

چند وقت پیش داشتم با یکی حرف میزدم، برگشت و یه رازی رو در مورد یکی برام برملا کرد، بعدش گفت که طرف بهش گفته که این موضوع رو به کسی نگه، بهش گفتم، وقتی اون بهت اعتماد کرده چرا رازشو بهم میگی، گفت که بابا بیخیال، اون خودش هر وقت رازی رو بهش گفتم رفته و همه جا جار زده. و من از چنین منطقی داشتم خفه می شدم. مسئله اینجاست که همیشه بهم میگه من بهت اعتماد دارم و تو هیچوقت از اعتماد کسی سوء استفاده نمیکنی. آخه دوست گرامی ، تو که خودت میدونی معتمد بودن خوبه چرا از اعتماد دیگران سوءاستفاده میکنی. بنظر من حتی نباید به اعتماد دشمنت خیانت کنی چه برسه به دیگران. حالا اینا رو بیخیال، همیشه عشق باشد و همیشه باشگاه.

خیلی زرنگی....

چند سالی میشه که اتوبوس ها دیگه پول خرد نمی گیرن و کارتی شدن، اما افسوس که یه عده خودکنترلی ندارن و اینجا هم دست ازمکر و نادرستیشون برنداشتن و سعی میکنن یه جوری کارت نزنن و مفتی سوار شن، انقدر این کارو کردن که تو هر ایستگاه و هر اتوبوسی یه ناظر گذاشتن، البته من با اونایی که فقیرن کاری ندارم، مسئله اینجاست که این کار بیشتر از طرف افرادی انجام میگیره که دارا هستن، مثلاً من یه بار با دوستم سوار اتوبوس شدم. دوستم گفت کارت نزن من میزنم، اما این کارو نکرد و من خیلی ناراحت شدم، راستش نتونستم مستقیم بهش بگم که کارش زشت بود، به همین دلیل وقتی خواستیم پیاده شیم، خودم دو بار کارت زدم تا بفهمه، از اون به بعد سعی کردم باهاش سوار اتوبوس نشم چون این بار مجبور می شدم باهاش برخورد کنم.

میدونستم که نمیای....

میدونستم که نمیای ، البته قولی هم نداده بودی و قرار دادی هم نبسته بودی، پس ناراحت نمیشم. میومدی خیلی خوشحال می شدم. منتظرت موندم، بازم منتظر میمونم شاید بیای. فراموشش کن اصلاً، بیخیال، من عادت دارم.😪😩😞

جوک

من یه بار ۶۰ هزار تومن به داییم بدهکار بودم، زنگ زده میگه : میخوام خونه بخرم، ۶۰ هزار تومن کم دارم، میتونی از کسی برام بگیری..... یه زمان، انقدر لاغر بودم که یه شب بابام با خودش یه تیکه چوب از سر کوچه آورده بود خونه، به مامانم گفته بود، این بچه چرا تا این وقت شب بیرونه؟ من جوک ها رو از سایت 4jok برمیدارم.

همینجوری...

میگن، به هر کس به اندازه ی لیاقتش محبت و توجه کن. من هیچوقت این جمله رو نتونستم آویزه ی گوشم کنم، و از دوست گرفته تا دشمنم، محبت کردم. به وقتش، کتکشم خوردم، ولی من از دیگران ، ننالم که با من هر چه کرد، خودم کرد. سادگی یه حدی داره و من ته سادگی هستم و حد، مد سرم نمیشه. از دیگران هیچ گله ای ندارم. از خودمم گله مند نیستم، چون این راهی هست که خودم انتخاب کردم و راضی ام. خوشم با تنهایی خودم. البته اونقدرا هم تنها نیستم، من عزیزان خودم رو دارم و از خوب روزگار نازنین هایی رو کنارم دارم که یه تار موی گندیده اشون رو با هیچ کسی عوض نمی کنم. فقط اینو بگم که کاش وقتی یکی بهمون مهربونی کرد ، فکر بد نکنیم و طرفو احمق فرض نکنیم.

ادبیات جهان

اگه میخواین با کشورهای مختلف جهان، آشنا بشین، لازم نیست حتماً به اونجاها سفر کنین، حتی لازم نیست در مورد اون کشور کتاب های زیادی بخونین، اینو از روی تجربه ی خودم میگم، من علاقه ی زیادی به ادبیات دارم و سعی میکنم از هر کشوری چند تا داستان بخونم، از این طریق با خیلی از کشورها آشنا شدم. منظورم داستان های آبکی نیست بلکه کتاب هایی از نویسندگان مختلف و مشهور و با موضوعات مختلف هست. با خوندن چند تا کتاب از یه کشور، اطلاعات زیادی در مورد آداب ، رسوم ، فرهنگ ، باور و قوانین اونجا دستگیرتون میشه. به همین آسونی میتونین تا حد قابل قبولی از جاهای مختلف اطلاعات کسب کنید. این پیشنهاد خوبیه برای کسایی که حوصله ی خوندن کتاب های غیر داستانی رو ندارن، این افراد میتونن با یه تیر دو نشون بزنن، به قول معروف این عمل هم فال است و هم تماشا.

تابستان و خوزستان

نمیدونم این خبر درسته یا نه ، اما شنیدم که خوزستانی ها و اهوازی ها تو این روزا، بدجور با گرمای سوزان دست و پنجه نرم می کنن، طفلی ها یا میزبان گرد و خاک هستند یا گرما. دمای اونجا تقریباً مثل دمای بیابان هاست. واقعاً دردناکه. دلم کباب شده واسشون. بلایای طبیعی واقعاً امونشون رو بریده. امیدوارم که طبیعت دست از لجبازیش برداره و اونا هم بتونن نفس راحتی بکشن.

کوسه

چند روز قبل تو یه مستندی می گفت که کوسه ها نمی تونن یه جا ثابت بمونن تا استراحت کنن، فقط یه گونه از کوسه ها این توانایی رو داره که البته اونم باید یه جایی باشه که آب جریان داره، چون کوسه ها بدون رد شدن آب از شش هاشون نمیتونن اکسیژن مورد نیازشون رو بدست بیارن و ثابت بودن عملاً باعث مرگشون میشه. این نکته ی جالبی بود، خواستم به شما هم بگم. شما میتونید هر شب ساعت ۲۳ مستند حیوانات رو از شبکه ی مستند تماشا کنید و اطلاعات زیادی درمورد گونه های مختلف جانوری بدست بیارید. ۶۵۰ رو فراموش نکنید.