درخت ، همون چیزی که ما بدون اون میمیریم...

یه بار تو ایستگاه اتوبوس نشسته بودم ، دو تا بچه هم با پدرشون اونجا بودن، یهو بچه ها شروع کردن به آویزون شدن از یه نهال و لگد زدن به اون. خواستم بهشون تذکر بدم و بگم که کار خوبی نمی کنن، ناگهان باباشون گفت، این کار رو نکنین. من خیلی شاد شدم و پیش خودم گفتم، مرحبا به این پدر. در کمال تعجب دیدم که باباشون اومد و به راحتی قسمتی از نهال رو شکست و به بچه ها گفت، هر کدومتون تونستین این کارو بکنین، جایزه دارین.
هیچی دیگه، یه چند دقیقه منگ بودم. اینجور والدین ها، میخوان چه جور فرزندانی رو تحویل جامعه بدن؟

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کانال پیام نمای شبکه ی دو

به تو می اندیشم ....

عجب گیری کردیما....