امان ، امان ، امان

امان از دست بیکاری، کمرم شکست از بس دنبال کار دویدم. دو سال از عمرم بیهوده سپری شد. درحالیکه اگه تو این دو سال یه شغلی داشتم، میتونستم سال بعد همه ی کارام رو ردیف کنم. همینجور یه سال، یه سال، دو سال ، دو سال از عمرم میگذره و یه روز می بینم وقت پوشیدن کفنم رسیده و من هنوز اندر خم یه کوچه موندم...😢😪

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کانال پیام نمای شبکه ی دو

به تو می اندیشم ....

عجب گیری کردیما....